حراج!

کتاب فانوسی که افسانه نبود

  • خاطرات سردار شهید حسن تُرک
  • نویسنده: حمید حسام
  • ناشر: سوره مهر
  • تعداد صفحات: 524

قیمت اصلی: ۵۲۵,۰۰۰ تومان بود.قیمت فعلی: ۴۴۶,۲۵۰ تومان.

نامعلوم 0
  • مشاوره حین خرید کتاب

  • همکاری با ناشرین معتبر

  • ارسال به کل کشور

اشتراک گذاری:
بیشتر
نویسنده

حمید حسام

کتاب

ایرانی

تعداد صفحه

524

قطع کتاب

رقعی

نوع جلد

شومیز

ناشر

وزن

484 گرم

حسن ترک، فرمانده ۲۳ ساله و گمنام لشکر انصارالحسین، از سوی رزمندگان این لشکر به عنوان «عارفِ لشکر» شناخته می‌شد. او که معلم علوم قرآنی بود، با تلفیق رزم و سلوک عرفانی، به فرمانده‌ای برجسته در جنگ و الگویی برای زندگی تبدیل شد. شهدایی همچون حاج حسین همدانی، علی چیت‌سازیان، علی خوش‌لفظ و میرزامحمد سلگی، او را آیینۀ تمام‌نمای جهاد می‌دانستند. به‌همین دلیل نیز شهید همدانی وصیت کرد که پس از شهادت، در کنار مزار حسن ترک به خاک سپرده شود.

حسن ترک در لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله به عنوان فرمانده گردان و در لشکر ۳۲ انصارالحسین به عنوان فرمانده طرح عملیات خدمت کرد. بررسی خاطرات او، گویی تأملی در تاریخ دفاع مقدس این دو لشکر است. اما حماسه‌ها و رزم‌های او ریشه در سیر و سلوک عرفانی و شهیدانه‌اش داشت. از این منظر، شنیدن خاطراتش، خواننده را با عرفان جنگ در خانقاهِ بازی‌دراز آشنا می‌کند.

 

او در عملیات‌های فتح‌المبین، والفجر مقدماتی، مسلم‌ابن‌عقیل و پدافندی سومار مجروح شد و سرانجام در عملیات والفجر ۸، پس از چند شبانه‌روز نبرد، هدف تیر تک‌تیرانداز دشمن قرار گرفت. یادداشت‌های روزانه‌اش در روزهای پایانی، حاکی از رسیدن به مرحلۀ یقین برای شهادت است.

زندگی حسن ترک، روایت سه رفیق است که گویی یک روح در سه بدن‌اند. آن‌ها صادق‌الوعد بودند و به هم قول داده بودند که دوری یکدیگر را تاب نیاورند و به سرِ قرار شهادت بروند. این سه رفیق، شهیدان حسن ترک، سیدجعفر حجازی و سعید تابلویی بودند.

کتاب «فانوسی که افسانه نبود» با شیوه‌ای بدیع، داستان واقعی زندگی شهید حسن ترک را از زبان خود او و با زاویۀ دید اول شخص روایت می‌کند. این اثر کاملاً مستند، بر پایۀ گفته‌های ۸۵ راوی و چهار دفتر یادداشت روزانه شهید ترک شکل گرفته است.

بریده‌ای از کتاب فانوسی که افسانه نبود

سی چهل نفریم، اما خدا با ماست. سه شبانه‌روز است که نخوابیده‌ام. پشت این خاکریز نصفه‌نیمه، فقط شهدا خوابیده‌اند و با خمپاره‌هایی که گاهی دوروبرشان منفجر می‌شود هم بیدار نمی‌شوند. ساعتی پیش، دوست طلبه‌ام، حمید ملکی، خودش را به خط رساند. نمی‌دانست دو تا از برادرانش اینجا شهید شده‌اند. به شوخی پرسید: «حسن، چه خبر است؟! همه را شهید کردی خانه آباد!» رمق حتی حرف‌زدن نداشتم. گفتم: «در بهشت باز شده و دارم بچه‌ها رو یکی‌یکی می‌فرستم تو».

نظرات کاربران

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کتاب فانوسی که افسانه نبود”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

©کلیه حقوق این وبسایت متعلق به کتاب آیه است.